ما درد نهانی و تو آن لطف عیانی
ما کمتر از اینیم و تو بالاتر از آنی
 
بدجور گره خورده به گیسوی شماییم
ما را ز سرت وا نکنی زود نرانی
 
بر فرش حرم گرد و غباریم و نشستیم
ما را نتکانی، نتکانی، نتکانی
 
ما نیز سفارش شدۀ فاطمه هستیم
خواهی بکش اما در دیگر نکشانی
 
ما را به نفس‌های تو بخشیده خداوند
ما را به سر سفرۀ غیری ننشانی
 
گیسوی من از غصه‌تان پیر شد آقا
کو کرببلا و نجفم! دیر شد آقا
 
حسن‌ لطفی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *